واژه هـــ ـای تــــب دار |
من هنوز ایستاده ام "
[ جمعه 95/10/24 ] [ 11:15 عصر ] [ اودسان ]
[ نظر ]
پاییز با تمام غمناکیش [ سه شنبه 95/10/21 ] [ 4:12 عصر ] [ اودسان ]
[ نظر ]
خوانده ام عشق را که تعریف ندارد و اگر بپرسند از این یا آن چه دیدی که دلباخته اش شدی و او صفاتی و یا محسناتی را بر شمرد این دیگر عشق نیست این عقل است و اصولا عقل دنبال سود جوئی و در پی انتخاب بهترین ها با ابعاد سنجش است. می گویند روزی مجنون با قبیله اش از شهری عبور می کرد به نزدیکی پرستشگاهی که می رسد چشم را برای مدتی طولانی به گوشه ای از آن دیر دوخته می دارد همراهان خسته شدند و پرسیدن در چشم انداز تو چیز دیدنی نمی بینیم تو به چه چیزی می نگری از این شهر در جهت مخالف در حال عبور بودیم چشمم به لیلی افتاد او از دیدنم منع شده بود . چشم از بر تافت از من و به آن قسمت نظر افکند و من حال آنجا را به نظاره ایستاده ام...
[ دوشنبه 95/10/20 ] [ 1:1 صبح ] [ اودسان ]
[ نظر ]
نوشتن هم شاید کمی جنون لازم دارد. "اودسان" [ دوشنبه 95/10/20 ] [ 12:16 صبح ] [ اودسان ]
[ نظر ]
گاهی که تنها می شوم دلتنگ و شیدا می شوم شاید برای حرفهایم گوش کر نیست اما اینجا بهارش هم اینجا اگر کسی با درد من ولی زبان نیش دارش هم "اودسان"
[ پنج شنبه 95/10/16 ] [ 1:33 عصر ] [ اودسان ]
[ نظر ]
عبورم را از نگاهت سخت تر نکن .. [ جمعه 95/10/10 ] [ 1:21 صبح ] [ اودسان ]
[ نظر ]
|
|
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |